واقعه دلخراش وتاسف بار کشتار مظلومانه حجاج منا را به تمام مسلمین وعلی الخصوص به تمام هموطنان عزیزم تسلیت عرض میکنم.
سلام وعرض ادب
بعد از چند وقت طولانی که از وبلاگ نویسی دور بودم(به علت بعضی مسائل)
دوباره به حول وقوه الهی به این عرصه برگشتم.
ان شاالله فعالیت نا چیزم مورد خوشنودی امام زمان عجل الله تعالی واقع بشه.
التماس دعا
یاعلی
کمی آرامش میخوام همانطور که رودی خروشان به دریا می ریزد.
گاهی اوقات اتفاقاتی در زندگی انسان رخ میدهد که این آرامش از بین میرود مانند:از دست دادن عزیزی یامریضی یاشاغل بودن یا بیکاری ویا عاشق شدن...
وقتی که آرامش نداری میخواهی عاشق شوی وزمانی که عشق میشوی متوجه میشوی که آرامشت از بین میرود.
مانند کلافی سردرگم می شوی.
یاد یه شعری افتادم که استاد رائفی پور میخوند.
عاشقی درد سری بود نمیدانستیم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم...
حقیقت همینه
با خیلی از دوستان وقتی که در مورد عشق صحبت میکنیم اکثرا حرف از این میزنند که عشق باید عشق آسمونی باشه مثل عشق عبد به معبود ولی نظر من اینه(البته شخصی)که عشق میتونه از عشق زمینی به عشق آسمونی برسه مثالشم توداستان عشق زلیخا به حضرت یوسف میشه دید.
عشق زمینی وقتی پاک باشه میتونه عاشق وبه عشق آسمونی برسونه.
مثل نوعی تمرین میمونه اگه شخص بتونه تو این سطح عشق خودشو ثابت کنه اون وقت خداهم مزه عشق آسمونی رو به عاشق میچشونه اون موقع ست که انسان میتونه از همون عشق زمینی خودشم عبور کنه وبه معبود خودش برسه.
ولی چه بهتر که عاشق ومعشوق باهم به معبود برسند که لذتش دوچندان میشه.
عاشق که باشی حرفت خریدار ندارد.در نطر همه مجنون می شوی.
حرف هایت به کام دیگران گاهی تلخ است وگاهی بی مزه خیلی کم پیش می آید که شیرین شود.
ولی لذتش به اینه حرف هایت برای معشوقت همیشه از عسل شیرین تر است
کنایه:
خوشا عشقی که معشوقش تو باشی
خوشا عبدی که معبودش تو باشی
خوشا راهی که مجنون میرود تا
رسد بیند که مقصودش تو باشی
سلام
چند وقتی بود درد قلبم سراغم ونگرفته بود منم باخیال راحت داشتم زندگی میکردم
اماالان یه هفته ای هست که اومده سراغم امونمو بریده.
به این فکر میکردم که وقتی که ماانقدر سرگرم خودمون میشیم گاهی اوقات این دردا لازمه زندگیه که به خودمون بیایم مثل تلنگر میمونه.
ولی این درد من اسمش تلنگر نیست ولی باز خدارو شکر قلبی که داره میزنه به اذن خدا داره کارشو انجام میده.
این پست وبلاگ صرفا جهتی نداشت.
ولی از همه عزیزانی که خواسته یا ناخواسته به این وبلاگ سر میزنن واین پست ومیخونن التماس دعا دارم که به هر نحوی شده از این درد خلاص بشم
یاعلی
همیشه میگم خدارو شکر که به ماه مبارک رسیدم
وخدارو شکر که شبهای قدر رو درک کردم
ولی چه سود که هنوز غافلم
از امام زمانم(عج)غافلم
از خودم...
هر تلنگری که میخورم بعد از مدتی فراموش میکنم
حقیقتا وقتی که تشنه میشم به خودم میگم که امام زمان(عج) فرموده اگه من وبه اندازه یه جرعه آب طلب میکردین ظهور میکردم.
امام زمان(عج)غیبنت نکرده این ما هستیم که غایب شدیم.
وگرنه امام(عج)همیشه هست این ما هستیم که باید به برسیم پس انقدر نگیم آقا بیا.
ماه مبارک داره تموم میشه ولی من هنوز آقارو ندیدم وخیلی خوب میدونم که مشکل از منه.
خدانکنه باعث طولانی شدن غیبت امام زمان(عج)من نشده باشم.
.
.
.
امامنا العفو...